و ببین. ما عقیده داریم که او شکست می خورد. چون سد راه پیشرفت بشر شده است. سد راه خدا شده است ما باید پیروز شویم. چون باید پیروز شویم، باید هم راه پیروزی را پیدا کنیم. گفت: راه پیروزی را چطوری پیدا می کنید؟ گفتم ما باید ملت را متحد بکنیم. روی خط عقیده قرار بدهیم. ملت متحد وقتی عمل کرد رژیم فلج می شود و از پا در می آید. قدری فکر کرد و گفت در آن صورت این مملکت هر گوشه اش یک سازی خواهد زد. یک نقشه ای هم بر دیوار اطاقش بود به نقشه اشاره می کرد و شرح می داد که اگر شاه نباشد، بلوچ و ترکمن و کرد، کشور را تجزیه خواهند کرد.
مایه پیوند ما، فرهنگ ایرانی اسلامی ما است
گفتم مایه پیوند ما فرهنگ ما بود. فرهنگ ایرانی اسلامی ما بود شما این مایه پیوند را از میان برداشتید و در عمل مملکت را تجزیه کردید. ما اگر این ملت را بر پایه عقیده متحد کردیم آن تجزیه را هم از بین می بریم.
بدین قرار دو منطق با هم روبرو شده بودند. یک منطق می گفت تکیه بر قدرتهای دنیا دارم. پول دارم، اسلحه دارم، بنابراین سوارم و می کشم و می چاپم. و یک منطق می گفت باید ملت را بر اساس عقیده متحد کرد. ارتش شکست ناپذیر واقعی این ارتش است.
«ارتش شاه» به شاه پشت کرد، برای این که به او باور دروغ می دادند، فکر

نظر خود را ارسال کنید