اگر مقصود ایدئولوژیهای فلسفی باشد، مسلم است که غیر از ایدئولوژی اسلام نمیتوانند ایدئولوژی دیگری را انتخاب کنند. یا اگر انتخاب کردند بهتر این است که از ارتش کناره بگیرند، یا اینکه این ایدئولوژی را در زندگی و عملشان دخالت ندهند چون به موجب بعضی از این ایدئولوژیها اگر ایدئولوژیهای غربی باشد (مثل ایدئولوژی شاه و دارودسته اش و حزب رستاخیز) آن افسری را که دارای این ایدئولوژی شده وابسته اش میکند به ملتهایی که غیر از ملت ایرانند و به دولتهایی که دشمن ما هستند و منافع آنها با مصالح ما در تصادم است.
اگر هم ایدئولوژی کمونیستی باشد آنها را بی عقیده میکند به ملت و به اینکه ملت ما یا امت اسلام یک واحدی جدا از ملتهای دیگر است. آنها را معتقد می کند به اینکه طبقه کارگر یا پرولتر این ها در سراسر دنیا متعهد هستند و فلان دولت سوسیالیستی هم دولت پرولترهاست که این دولت ممکن است چین باشد یا شوروی. از این جهت اینها پیوند ملی خودشان را با مسلمانها بهطورکلی و با ملت ایران می گسلند نمیتوانند به تعهدی که قبلاً خود اینها سپردهاند قسم یاد کنند و باید وفادار باشند.
قراردادی است که با ملت بستند که از این ملت و این آب و خاک در برابر دولتهای دیگر دفاع بکنند، جلوی مطامع سوسیال امپریالیستها را بگیرند. نسبت به ایران و