خودش یا نیروهای مسلحش نابود بشود.
تعریف صحیح‌تر را ژنرال «بوفر» کرده است که می‌گوید: جنگ فعالیتی است که با نابودی یا تسلیم یکی از طرفین به پیروزی می‌رسد. این تعریف کامل‌تری است می‌بینیم در جنگ ویتنام آمریکا نه خودش و نیروهای مسلحش و نه حتی نیروهای مسلح آمریکایی که در صحنه جنگ ویتنام حضور داشتند هیچ کدام نابود نشدند. آمریکا در آنجا تسلیم شد نه نابود.
از حقیقت دوم می‌فهمیم که جنگ دارای یک جنبه روانی بسیار نیرومند است به این معنی که اگر نیرو، سلاح و ساز و برگ یک طرف از بین نرود ممکن است این طرف تسلیم شود، یعنی تغییر اراده بدهد و تغییر حالت روحی بدهد. چون نیرویی که درگیر جنگ است عبارت است از انسان، به علاوه اسلحه، اسلحه ممکن است نابود بشود ولی انسانی تسلیم نشود. یا بالعکس بدون این‌که این سلاح از بین برود انسانی تسلیم شود. حالا تسلیم این جنگجویان به این ارتش، تابع عوامل مختلفی است که پاره‌ای از این عوامل خارجی است و در صحنه جنگ واقعیت پیدا می‌کند.
پاره‌ای از این عوامل، درونی و روانی است. از طرف دیگر استراتژی‌های دنیا، نظامیان کاردان که صاحب تئوری هستند، می‌گویند که در جنگ دو عامل به کار می‌رود: یکی آتش و دیگری حرکت یا تحرک. این دو عامل تعیین‌کننده سرنوشت جنگ اند. و درست می‌گویند اگر که

نظر خود را ارسال کنید