استراتژی باطل شود و دیگری جانشین آن گردد.
من کتاب «جنگ و صلح» او را که در سال 1334 توسط موسسه ای در قاهره به عربی ترجمه شده بود خواندم. کتاب معروفی است. او می گوید ما باید ابتکار عمل در انتقام گیری فردی و خشن یعنی هسته ای را همواره در دست داشته باشیم، به این معنا که ما نمی توانیم با روسیه، با چین در جنگ محدود کلاسی عمومی درگیر شویم. راست می گوید، برای اینکه این ها نیروی عظیمی دارند. چین و شوروی هم نیروی زمینی بزرگی دارند. اگر در یک نقطه وارد جنگ محدود بشوند مثلاً در ترکیه، در ایران، در یوگسلاوی، در اطریش، ما نمی توانیم با این ها مقابله کنیم زیرا اگر از این مساحاتی که منطقه خارج بلوک کمونیزم است یک وجب جلوتر بیایند مثلاً در یک نقطه 10 کیلومتر جلو بیایند ما به ایشان کاری نداشته باشیم خوب 10 کیلومتر دیگر هم می آیند و بعد 100 کیلومتر، به این ترتیب یک کشور کوچک را می گیرند و سپس یک کشور بزرگ را می گیرند و به تدریج وقتی که چند کشور را بگیرند یک منطقه را گرفته اند.
دالس می گوید نخستین تجاوز گرفتن کوچک ترین قطعه نباید باعث شود که ما در آنجا یک نیروی کلاسیک یعنی ارتش معمولی غیر اتمی وارد کنیم و با آن ها درگیر شویم بلکه این پیشرفت یک لشگر با ده لشگر آن ها در یک منطقه کوچک در این ایالات با یک جنگ گسترده اتمی جواب می دهیم و به همین جهت اسم این استراتژی «انتقام گیری گسترده» است. یعنی ما در برابر یک تجاوز معمولی محدود و با سلاح معمولی دشمن جنگ جهانی هسته ای را مقابل دشمن به راه می اندازیم. تشخیص این هم از اینجا به دست می آید که وقتی که هیئت موجود در روابط نیروهای بین المللی را دشمن به وجود آورد و تغییرش داد با کوچک ترین تغییر ما باید با آن بجنگیم. این سیاست را به همین دلیل می گویند «سیاست حرکت بر لبه پرتگاه جنگ»؛ یعنی دسته ای