سیاست خارجی آمریکا متوجه بوده که باید از مداخله دولت های بیرون قاره امریکا در قاره آمریکایی جلوگیری کند، یعنی قاره آمریکا را ایالت متحده آمریکا در قبضه خودش داشته باشد و منطقه خودی و نفوذی خودش بداند و نگهدارد. اصل «مونروئه» که در سال 1823 اعلام شده یعنی تقریباً تا شروع جنگ جهانی اول نزدیک 100 سال و تا به امروز 150 سال از آن می گذرد به نام سیاست «حکومت بر قاره امریکا» اعلام شده و به همین شکل استوار بوده که دیگران را از مداخله در ایالات آمریکا منع کند و خودش هم ملزم بوده که کاری به کار دیگران نداشته باشد، چون موقعیت جغرافیایی خود ایالات آمریکا این حالت را ایجاب می کرده است.
از طرفی آمریکا می دانسته که دولتی که بخواهد مقام و موقعیت اروپا را در نیم کره غربی به خطر بیندازد از اروپا برمی خیزد یعنی در اروپاست که دولت های صنعتی پیشرفته و مقتدر وجود دارند، بنابراین امریکا سعی کرده که در اروپا دولت ها به وضعی که هستند بمانند و هیچ کدام بر دیگری تفوق و غلبه پیدا نکنند چون تفوق یک دولت بر دولت دیگر معنی اش این است که یک ابرقدرت در اروپا تشکیل شود، ابرقدرتی که با ناوگان دریایی خودش می تواند به سواحل آمریکا برسد یا در خارج این قاره منافع آمریکا را به خطر بیاندازد و یا حتی او را در خانه خودش مورد تهدید قرار بدهد پس یک اصل در سیاست آمریکا بوده است. اتفاقاً انگلستان هم همین سیاست را پیروی کرده است؛ انگلستان با اقتدار و تفوقی که داشت نگذاشت هیچ دولتی در اروپا دولت های دیگر را پایمال کند تا تهدیدی برای بریتانیا به وجود بیاورد. در چندمین دهه که این سیاست توسط انگلستان اعمال می شد توسط امریکا تعقیب شده است. بنابراین در این مسئله که حیاتی ترین مسئله سیاست خارجی برای هردو کشور انگلستان و امریکا بوده این دو کشور با هم