و کاربرد نیروهای یک ملت از جمله قدرت نظامی» یک جمله معترضه «در زمان صلح و در زمان جنگ برای رسیدن به اهداف ملی در صحنه بین المللی»؛ ملاحظه می فرمائید که استراتژی عمومی ملی یک ملت عبارتست از دو سلسله کار، یک سلسله توسعه هماهنگ نیروهای ملت است و سلسله بعدی کاربرد نیروهای ملت که هم در زمان صلح می شد و هم در زمان جنگ عملی است؛ یعنی یک ملت مثل ملت ما باید تمام نیروهایش را از نیروی نظامی، نیروی اقتصادی، نیروی سیاسی، نیروی انسانی، نیروی علمی، قدرت تکنولوژی گرفته تا قدرت اعتقادی قدرت روحی و مجموعه نیروهای ملی همگی را در دوران صلح باید توسعه هماهنگ بدهد.
توسعه هماهنگ یعنی چه؟ یعنی رشد دادن نیروهای مختلفی که همه در ارتباط عضوی یا ارتباط ارگانیک هستند نه اینکه یک نیرو چنان رشد داده شود که دیگر نیروها را از بین ببرد، مثلاً یک ارتش بزرگ و وسیع تشکیل داده شود و بودجه ای به این ارتش اختصاص یابد که نه دیگر به فرهنگ نه به سواد مردم، نه به بهداشت مردم رسیدگی شود و باعث فساد اخلاقی هم بشود، چنانچکه آن رژیم طاغوت همین کار را می کرد، خیلی از رژیم ها همین کار را می کنند.
این نیروها باید هماهنگ و در ارتباط با هم و در یک راستای مشخص رشد و توسعه داده شود. آن وقت مجموعه این نیروها در زمان صلح و در زمان جنگ برای رسیدن به اهداف ملی کاربرد خواهد داشت. در صحنه بین المللی هم مجموعه این نیروها را چه در زمان صلح و چه در دوران جنگ می توان هم به طور مسالمت آمیز و با روابط دوستانه با دیگر ملت ها به کار برد و هم می توان علیه دشمنان به صورت جنگ به کار برد.
با این تعریف جامع و مانع ما اولاً حقیقت بزرگی را فهمیدیم، دوماً اطلاق سیاست خارجی در این کار به این استراتژی کار خطائی است، چون این عملیات عمدتاً در

نظر خود را ارسال کنید