که تصفیه نشده و از عیوب مبرا نگشته است، او را به سیر در شهوات وامیدارد و به همین ترتیب جهل و رذیلت های اخلاقی او را هرچه بیشتر به فردگرایی یا گروهگرایی (گروهی که جهل وی را نادیده انگاشته و مجالی برای عرضه رهبریطلبیهای او که مستقیماً ناشی از بریدن وی با یک تشکیلات امام و امتی است فراهم میآورد) سوق می دهد.
اَلمَعروف فیهم ماعَرَفوا وَالمُنکَرُ عِندَهُم ما اَنکَروا.
کار نیک آن چیزی است که آنها نیک میدانندش و کار زشتکاری است که آنها زشت مینامندش.
ازآنجاییکه این گروه در خارج ملاکهای حق ندارند، لذا به خویش برمیگردند و نظامی ارزشی بر پایه امیال بنا مینهند و مفاهیمی چون خوب و بد فقط در قاموس خودشان معنی مثلاً صحیح خود را بازمییابد. امام علی در مورد اینان می گوید «قَد حَمَلَ الکتابَ عَلی آرائِه وَ عَطَفَ الحَقَّ علی اَهوائِهِ یُؤمِّنُ النّاسَ مِن العظائِمِ، وَ یُهَوّنُ کَبیرَ الجَرایِمِ یَقُولُ: اَقِفُ عِندَ الشُبهاتِ وَ فیها وَقَعَ وَ یَقولُ: اَعتَزَلُ البِدَع، و بَینها اضطجَع».
کتاب را بر مبنای رأی خود تعبیر میکند و حق را معطوف بر تمنیات نفس مینماید، مردم را از دامها برحذر می دارد حال آنکه خود در آن افتاده، به آنها میگوید در آستانه ایدهها توقف کردهام، درحالیکه عملاً غرق بحر ایدهآلیسم است میگوید: در دین تجدید نظر نکنید درصورتیکه خود در تابوت تجدیدنظرطلبی خوابیده است.