راه‌گشای کار خود باشند.
 نقطه اوج فردگرایی و اصالت فردی اینجاست. کَاَنَّ کُلُّ اَمریٍ مِنهُم اِمامُ نَفسِهِ.
 گویا که هر فردی از ایشان امام خویشتن است.
 اعلی مرتبه فرقه‌گرایی، فردگرایی است. چراکه فرقه برمبنای منافع مشترک صنفی و اعتقادی به وجود می‌آید و هرچه این منافع و اعتقادات پیچیده‌تر می‌شود دامنه فرقه درچیده تر شده تا آنگاه که فقط یک نفر فرقه را تشکیل دهد یعنی کسی که آن‌قدر خودبزرگ‌بین و رهبری طلب است که هیچ‌کس حاضر نیست به او رکاب دهد الزاماً خودش خواهد ماند و خودش.
 می‌دانیم که خط و مشی و راستای حرکت را دو نقطه مشخص می کند امام و مأموم. اگر این دو نقطه بر هم منطبق شد یعنی هر کس امام و مأموم خود شد طبعاً راستایی را نمی‌تواند عرضه دارد. البته این‌طور نیست که چنین فردی هیچ راستایی برای حرکت نداشته باشد چون عملاً سیر می‌کند درواقع ازآنجا ‌که به قول حضرت امیر لِکُلِّ اِمامٍ مَامُوم، وی تبعیت از نفس اَمّارةٌ بِالسّوء یعنی شیطان نموده و او را مقتدا و پیشوای خود قرار داده است (وَ اِنّ الشِّیاطینَ لَیوحُون اِلی اَولیائِهِم).
 مأمومین با نگرش به امام و به‌‌عنوان اسوه و الگو11 و امام

نظر خود را ارسال کنید