اگر دهقانان ما محروم از ثروت بودند، این ارتشی‌ها از فهم و از مطالعه و از علم و دانش محروم بودند. یکیشان که استاد بوده در همین دانشکده و تاکتیک درس می‌داده است، گفت: که نمی‌دانید ما چه وضعی داشتیم! من سیدم و از یک خانواده متدین. روزی فقط یک کتاب اسلامی را داشتم می‌خواندم که ضد اطلاعات مرا خواست و گفت مبادا دوباره این جور کتاب‌ها در دست تو ببینم. می‌گفت من وقتی در تعطیلات تابستان به تبریز می‌رفتم در کتابخانه شخصی پدرم کتاب‌های اسلامی را قاچاقی مطالعه می‌کردم و این تنها فرصت و امکان مطالعه برای من بود. وقتی برای دیدن دوره‌ای به آلمان غربی رفتیم تمام افسرهایی که در آن‌جا بودند از کشورهای مختلف بحث‌های سیاسی می‌کردند، بحث‌های فکری می‌کردند، ولی ما افسران ایرانی نمی‌فهمیدیم که آن‌ها چه می‌گویند. ما قادر نبودیم در بحث آنان شرکت کنیم و بلد نبودیم حتی کلمه‌ای در آن خصوص بر زبان بیاوریم.
 حالا تصمیم گرفتیم آن‌جا یک مرکز تحقیقات اسلامی و نظامی تاسیس بکنیم و خودشان همه گونه آمادگی دارند برای مطالعه و باید علمای مجاهد ما کوشش بکنند مخصوصاً دانشگاهیان ما که از فرهنگ اسلامی برخوردارند به برادران ارتشی ما کمک کنند تا بتوانیم ارتش را که حتی با مفاهیم ساده اسلامی آشنا نیست بازسازی کنیم.
 دیروز در کلاس درس می‌کوشیدم به شیوه

نظر خود را ارسال کنید