بینیم قاتلان بیاصالت ایشان سخن از "آخوندیسم تبهکار"! می گویند و "امپریالیسم جهانخوار" و طبیعی است که بعد هم در تحلیل خود کمونیسم را مترقی میدانند و روشنفکرانه و آزادیخواهانه. اگرچه گاهگاهی (و البته نه دیگر این اواخر) یکی دو فحش هم بدهند که یعنی ما با کمونیسم هم مبارزه می کنیم!
آری اشاعه پراگماتیسم مبتذل و (آن هم عامیانه) مارکسیستی و لباس عفت و عصمت بدان پوشاندن تا بدانجا میکشد که "عمل صالح" اسلام را که یک دنیا ایدئولوژی و عمق و معنی در آن خوابیده است و هزاران "آمنوا"ها پیش روی خود دارد تبدیل به "پراتیک معیار ارزشهای" غربی میکند که شاه بیت ترانه مارکسیسم محسوب میشود. و بریده باد دست ها و زبانهایی که اینچنین تیشه به ریشه تفکر اسلامی میزنند، که اگر این اصالت عمل ادامه پیدا کند پس از فاجعه سوگ استاد که هرگز و هرگز و به هیچ بیانی و قیمتی جبرانپذیر نخواهد بود باید منتظر فجایع دیگری بود که هر یک به نوبه خود و در جای خود شاید جبران ناشدنی...
در همین زمینه حربه دیگری که رژیم در اجرای مقصود خود (غربی کردن اسلام) به کار گرفته بود و استاد بهخوبی به آن واقف بود مطرح کردن تز «اسلام منهای روحانیت» بود. طرح این بود که از سویی توسط یک مشت آخوند نمای ساواکی و وابسته زمینه مساعد بدبینی نسبت به روحانیت را فراهم کنند و از سویی دیگر با استفاده از افکار به ظاهر مترقی و روشنفکرانه