تعلیم و بلکه تزکیه را نیز شرط اصلی راهیابی به حقیقت می‌داند منشأ «اشاعه اخلاق مذهبی و جلوگیری از انحراف مسلمانان بوده است. اگر روحانیت نباشد مسخ کردن اسلام و تبدیل آن به یک مکتب غربی کار چندان مشکلی نیست که از دست یکی دو نفر روشن‌فکر غرب‌زده به خوبی بر خواهد آمد.»
 استاد خود به‌خوبی به بعضی کجروی‌ها و بسیاری از ایرادات در درون سازمان روحانیت معترف بود. ولی می‌گفت روحانیت بیمار است و دچار عارضه شده و طبیعی هم هست که بشود، قرن‌ها تحت سلطه نظام شرک بودن نمی‌شود که تأثیری در این نهاد اجتماعی نداشته باشد. ولی چاره و راه‌حل چیست؟ اصلاح بیمار یا کشتن آن؟ رفع معایب و کمبودهای روحانیت و استفاده صحیح از مبانی اصیل و استوار و اثرات مثبت آنان و یا درهم کوفتن و از بین بردن این نهاد کارساز مذهبی؟
استاد بدون تردید راه اول را صحیح می دانست و پیشنهاد دوم را یک فکر ویرانگر و پدیده صددرصد استعماری و توطئه‌ای برای نابودی اسلام می‌شمرد؛ می‌گفت اگر روحانی نباشد، اگر آخوند نباشد این اسلام سر از جاهایی درخواهد آورد که روح پیغمبر هم از آن‌ها خبر نخواهد داشت. این است که استاد قهرمانانه با این ایده استعماری می‌جنگید و چه استوار و محکم و پیروز هم جنگید.
 بر خلاف آنچه به‌ظاهر تصور می رود بینش سیاسی و اجتماعی استاد

نظر خود را ارسال کنید