به خوبی قدر خود را در حفظ میراثهای ایدئولوژی اسلامی میدانست و به حق نیز که این بزرگمرد حتی یک لحظه را نیز از دست نمیداد. در تمام طول نزدیک به سی سال زندگی در تهران کاری جز مطالعه و تحقیق و نوشتن و یادداشت کردن و در کنار آن شرکت غیرآشکار در مسائل اجتماعی نداشت. به تعبیر خودش خود را زندانی کرده بود گاه میشد که یک هفته از منزل بیرون نمیآمد و اگر کاری در پیش نبود و دیگران مانع نمیشدند تماموقت خود را یکضرب و بیوقفه مینوشت و تحقیق میکرد. میگفت که گاهی اوقات از فرط خستگی دیگر گوشم نمیشنود و پاهایم تحمل وزن بدنم را نمیکند. استاد در راه استواری که تشخیص داده بود- که این راه بیشک راهی جز راه الله نبود- به حق که حق جهاد را به جا آورد.
دستگاه به وسایل مختلف و تحت عوامل گوناگون و بهعنوان دوستی و مصلحتاندیشی! توسط بهظاهر دوستان بارها خواست حساب استاد را همچون برخی متقی نمایان بیتقوا برسد.
(*پاورقي: و سفارشهای مؤکد استاد و مرادش که همواره یاد بلند او از خود بی خودش میکرد در کار بر روی مسائل ایدئولوژیک چه قبل و چه بعد از انقلاب مجموعه عواملی بودند که او را به تلاش بیوقفه- علیرغم تمامی توطئهها و تهمتها- در شناساندن فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی وامیداشت.)