در بسیاری از قشرهای این جامعه از همین‌جا آغاز شد و عوام‌زدگی نیز از همین منشأ سرچشمه می‌گرفت و هرچه روحانیت پایگاه‌های توده‌ای بیشتری را فتح می‌کرد، درعین‌حال نیز بیشتر و بیشتر از روشن‌فکران می‌برید و دور می‌شد و بدین‌گونه بود که روحانیت در کنج دنج و تاریک و خلوت مساجد در انتظار آمدن و رفتن ماه رمضانی و عاشورایی بود و اجازه نداشت و درعین‌حال توان نیز نداشت که از مسجد و مدرسه‌ای که به وسیله فرهنگ حاکم تکفیر شده بود سر بیرون آورد و فریاد بزند و وضع خود را آن‌چنان‌که هست دریابد و بر علیه آن بشورد.
 این هسته‌های مقاومت که برای تداوم حرکت انقلابی اسلام راستین در بستر تاریخ به وجود آمده بودند و به نهاد های منجمدی تبدیل شده بودند که تجسم عینی نفی وضع موجود بودند درعین حالی که نمی‌توانستند به اثبات وضع موعود برسند. مثل یک فریاد مومیائی شده، مثل یک بغض در گلو خفته شده، مثل یک خشم سنگ شده، درعین نفی وضع موجود، دیگر خودشان پاره‌ای از وضع موجود شده بودند شگفت انگیز است.
 هنر متفکرین اسلامی اخیرمان و درعین حال بزرگ‌ترین حرکتی که به رهبری امام خمینی پدید آمده است دوباره به جریان انداختن آن رودخانه یخ‌زده و دوباره جان گرفتن آن فریاد مومیائی‌شده و دوباره مشتعل شدن آن خشم سنگ شده است.
 روحانیت خود را و اسلام را و رسالت خویش را کشف کرد و آهنگ

نظر خود را ارسال کنید