شرایطی که اروپا فئودالی است و حکومت سزار به نام مذهب بر همه حاکم است. بنابراین طبقه روشن‌فکر اروپایی ضد مذهبی یا غیرمذهبی می‌شود به‌خاطر این‌که از زیر تسلط جابرانه استبداد روحانی نجات پیدا کند و آزاد شود، مخالف با خداپرستی نوع کلیسا و پاپ می شود برای این‌که خدایی که پاپ معرفی می‌کند بزرگ‌ترین نگهبان اشرافیت است و به آن‌ها عزت می‌دهد و به دیگران ذلت. اعلام حکومت دموکراسی می‌کند، به خاطر این‌که حکومت پاپ را که حکومت اشرافی است ضعیف کند، ناسیونالیست می‌شود به خاطر این‌که جهان وطنی پاپ را ضعیف کند، به آزادی مطلق اندیشه علمی و به مادیت علم معتقد می شود به خاطر این‌که دستگاه کلیسا معنویت علم و اندیشه را از خدمت زندگی مرخص کرده و به خدمت دستگاه خودش استخدام کرده بود.»3
 «حرفی که می‌خواهم بزنم این است که ما روشن‌فکرانی که درست شبیه روشن‌فکران اروپایی می‌اندیشیم و همان خصوصیات را داریم جز خلاف آن‌ها که درست واقعیات و نیازهای زمان و تاریخ و جامعه‌شان را گرفتند و براساس آن‌ها شکل و خصوصیات فکری یافتند و بر اساس آن‌ها حرکت و کار کردند، ما بدون تکیه به زمان و تکیه بر

نظر خود را ارسال کنید