و اجتماعی غرب آشنایی کامل دارند و به‌خوبی می‌توانند گره‌های کور زندگیمان را باز کنند.
 صحبت دوستمان داشت به درازا می‌کشید که همهمه حاضران شروع شد و موج اعتراض چندنفری از دوستان برخاست.
 یکی از دوستان که معلمی روشن‌بین و با مطالعه است رشته سخن را به دست گرفت و با لحن برادرانه‌ای گفت:
 هر دو نفر شما اشتباه می‌کنید؛ نه روشن‌فکر چنان است که شما می‌گویید و نه غرب، دیگران که از پیش با گفته‌‌ها و نقطه‌نظرهای دوست معلممان تا حدودی آشنایی داشتند و به او احترامی عمیق می‌گذاردند ساکت شدند و منتظر شدند تا او به صحبت خود ادامه دهد.
 دوست معلممان می‌گفت: به نظر من روشن‌فکر کسی است که قبل از هر چیز درد توده مردم را احساس کند و مشکلات واقعی و رنج‌ها و بن‌بست‌ها را با چشم بصیرت ببیند و خود را مسئول در حل این نیازها بداند. یک روشن‌فکر واقعی لازم نیست یک تحصیل‌کرده دانشگاه رفته و یا فرنگ رفته باشد و یا آنچه را که غرب برایش دیکته کرده بکار گیرد بلکه او می‌تواند یک آهنگر، یک بقال یا هر فرد دیگری باشد که ضمن

نظر خود را ارسال کنید