در میان شبه روشنفکران متشبه و مقلدی که اینهمه را از آنان گرفتهاند پدید آورند.
آری؛ این روشنفکران راستینی که به خودآگاهی رسیدهاند و در چنین شرایطی مسئولیت پیامبرانه ای در خویش و در این زمان احساس میکنند، همچون پیامبران در قوم خود غریب نخواهند ماند؟ ندای دعوتشان دربرابر بانگ جهانگیر این گوساله طلا و صنعت و هنر سامری این قرن که ملتها را بازیچه خویش کرده است به گوش خواهد رسید؟ دامنه جهاد دشوار فکری و اعتقادشان در چهاردیواری تنگ و چند کلاس، چند کتاب و چند مقاله یا کنفرانس محدود نخواهد ماند؟ اینان دور از هم و به شکل پراکنده و منفرد، بیبرنامه، بیامکانات لازم کار، بی همفکری و همگامی هم کاری میتوانند کرد؟
وانگهی گروه تحصیلکردههای جدید بهاصطلاح روشنفکران ما اساساً در حاشیه جامعه زندگی میکنند با متن مردم پیوندی ندارند. در حصار زندگی ذهنی و فکری و ذوقی و حتی اجتماعی خویش محصورند، برای خود زبان و اخلاق و هنر و ادبیات و روح و فرهنگ و رفتار اجتماعی و حساسیتها و ایدهآلهای خاصی دارند که با مردم عادی شباهتی ندارند.10