کودکانه در این دعوای مدام میان حکومت و روحانیت طرف حکومت را گرفتهاند و در آخرین بارش از قضیه 15 خرداد 42 به این طرف چنین است که به احتمال قوی بار اصلی تمام شکستهای سیاسی و اجتماعی مملکت را در این قرن اخیر به دوش روشنفکران باید دانست همچنانکه نقش اصلی بر قیامها و حرکتهای اجتماعی همین یک قرن اخیر را روحانیت عهدهدار بوده است.15
جلال پس از بحثهای مکرر در مورد قصور و شاید بتوان گفت خیانت روشنفکران نسبت به جامعهشان و فرهنگشان، و روحانیت متحرکشان و...
لزوم همبستگی روحانیت و جوامع روشنفکری را تأکید میکند و راه پیروزی نهایی را در وحدت این دو طبقه مییابد تا بدان جا که میگوید:
با این ترتیب هماکنون یک دو راه بیشتر پیش پای روشنفکر ایرانی نیست که با انتخاب هر یک از دو راهش از هم اکنون و بهراحتی میتوان آینده روشنفکری را در ایران معین کرد و این دو راه عبارتند از:
1- یا به غربزدگی پایان دادن و با روحانیت از در مذاکره و گفتگو درآمدن به قصد حل مشکلات رهبری در