است!
گفتم: گندم آمریکایی مرغوبترین گندمها است. بر سر میز غذای ما در هتل نان سیاه در کنار نان سفید میگذارند اگر گندم شما بهترین گندم هاست چرا نان سیاه میخورید و گندم آمریکایی را به دامهایتان میدهید؟
گفت: این نان سیاه را در شوروی دوست میدارند و بر نان سفید ترجیح می دهند!...
بالاخره حاضر نشد اعتراف کند به گندم مرغوب و ارزان قیمت آمریکایی احتیاج دارند و سالی میلیونها تن از آن خریداری میکنند و این حقیقت را با جدیت و حرصی عجیب از مردم شوروی پنهان نگاه میدارند...
در کاخ کودکان شهر تاشکند، ما را به کارگاهی بردند که نوجوانان هواپیماهای کوچکی را از چوب و مواد سبک میساختند و برای پرواز دادن آن از یک موتور کوچک استفاده میکردند که سوخت مایع مخصوصی داشت و به وسیله «رادیو کنترل» پرواز داده و نشانده میشد. حدس زدم که رادیو کنترل و موتورش را از اروپای غربی وارد کرده اند. از مربی کارگاه پرسیدم: موتور و رادیو کنترل این هواپیما چه مارکی دارد و در کجا ساخته میشود؟
جواب داد: نمیدانم!
آن را با دقت نگاه کردم دیدم مارک و نشانهای ندارد، نشانه و عبارت محل ساختش را محو کرده بودند تا کسی متوجه نشود که از کشورهای سرمایهداری وارد کرده اند!
در لنینگراد با اتوبوس در شهر میگشتیم و خانم راهنمای ما از آثار تاریخی و ساختمانهای شهر برای ما سخن میگفت. سفیرمان آقای دکتر مکری به من گفت: از این راهنما بپرسید: تیمور لنگ در چه سالی به مسکو رسید؟ زیرا روس ها این واقعیت تاریخی را از مردم پنهان نگاه میدارند.
همین سوال را برای راهنمایمان مطرح کردم. گفت: هیچ وقت به مسکو نرسیده است!
از جمله حقایقی که از مردم پنهان میکنند ماهیت اسلامی انقلاب ما است. در رسانههای گروهی و اعلامیههای رسمی خود همیشه از آن به نام انقلاب ضداستبدادی و ضد امپریالیستی یاد میکنند... و این به چند علت است. یکی این که