آن روز یک فرش ماشینی روی پلهها پهن کرده بودند تا چنان جلوه بدهند که همیشه آن فرش بر روی پلکان پهن است. بوی رنگ فرش که به مشام میخورد نشان میداد که همان روز پهن شده است! حال آنکه بود و نبود فرش ماشینی ارزانقیمت بر روی پلکان در روحیه و قضاوت ما هیچگونه اثر مثبتی نداشت...
در همان شهر ما را به هتلی بردند که ظاهراً مخصوص میهمانان خارجی ساخته شده است. هر یک از اعضای هیئت را به اتاق یا دستگاهی راهنمایی کردند. چون به دید و بازدید از هم پرداختیم معلوم شد ما را به چند طبقه تقسیم کرده اند! دستگاه من و سفیرمان از همه بهتر بود و ما دو نفر طبقه اول را تشکیل میدادیم. پس از آن طبقه آقایان دکتر سروش و دکتر شریعتمداری قرار داشت... آقای مالکی از لحاظ کیفیت مسکن و لوازم آن در طبقه سوم واقع شده بود. همینطور تا میرسید به عضوی که در یک اتاق کوچک وقتی آقای مالکی(*) همراه چند برادر دیگر بهمراتب مسکونی ما واقف شد و قدم در دستگاه اقامت من گذاشت با خندهای بلند گفت: اینجا جامعه هشت طبقه تولیدی است!...
و عنوان این «خاطره نامه» از وی گرفته شده است.
تفاوت سطح معیشت و درآمد در سراسر شوروی پدیدار است و جامعه همچنان به طبقاتی منقسم است.
نخستین تقسیم طبقاتی کشور شوروی تقسیم آن به شهر و روستا است. شهرهای شوروی نسبت به روستاهایش بخش کوچکی را تشکیل میدهند. ما در هشت روز اقامتمان اولین و دومین و چهارمین شهر بزرگ شوروی را دیدیم: مسکو، لنینگراد، تاشکند. سومین شهرش «محی یف» مرکز اوکراینی است.
میان شهر و روستا اختلاف بسیار است. نعمتها و امتیازات و ساختمانها و تفریحگاهها هم بیشتر در شهرها است. روستاها غالباً با خانههایی محقر و سنگ و گلی، روستاهای کشورهای عقب مانده جهان سوم را تداعی میکند.
پایتخت نسبت به روستاها و شهرهای دیگر مقام سلطنتی دارد! دانشگاه مسکو مجللترین و به لحاظ تجهیزات و استادان دانشمند سرآمد دانشگاههای
(*پاورقی: برادر جواد مالکی- عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی- و برادرش از اعضای دفتر مرکزی حزب- از 72 شهید فاجعه جان گداز 7 تیرند که به دست گروهک های آمریکایی به شهادت رسیدند. روانشان شاد و راهشان جاوید.)