می آمدند و در این مقدار با هم مشتکل بودند و یکروزی بود که بیش از ده یازده میلیون در سراسر ایران با این ندا بیرون می ریختند یعنی ده یازده میلیون آدم در سراسر ایران متشکل شده بودند معیار و زیربنای این تشکل اعتقاد به براندازی رژیم شاه بود و رهبری امام.
در این ده یازده میلیون چند میلیونشان براساس اعتقاد به اسلام و اینکه این یک وظیفه اسلامی است بیرون می آمدند. برای اینها تشکل یک عامل بیشتر داشت و آن این بود که اسلام انگیزه آنها بود ولی بودند کسانیکه اسلام انگیزه شان نبود. بعد از انقلاب یک جائی که می رسید حرکت اینها از هم جدا میشد نمیشد؟ چون زیربنای تشکل این ده، یازده میلیون نفر در این بعد یکی نبود.
 بعد که نوبت به سازندگی جامعه و جمهوری اسلامی می رسید و ارزشها یکی یکی مطرح میشد آن وقت باید می دیدیم که آیا حفظ ارزش اسلام در این است که بگوئیم کاسبها باید آزاد باشند نرخ را هرجور میخواهند قرار بدهند. ولی ما به آنها بگوئیم با انصاف باشید. ارزش اسلامی این است که کاسب باید آزاد باشد فقط او را به انصاف نصیحت کنیم ولی هر جور دلش خواست بفروشد، یا ارزش اسلامی این است که برایش نرخ تعیین کنیم، نرخ منصفانه و اگر که خواست گران تر بفروشد جلویش را بگیریم؟
اینجا راجع به ارزش اسلام در رابطه با آزادی خرید و فروش از نظر نرخ یا تعیین نرخ دو تا دید بود. خوب باز در اینجا می بینیم که عده ای از هم جدا میشوند، چون نمیشود که گفت در جمهوری اسلامی هم نرخ آزاد باشد هم نرخ آزاد نباشد، چنین چیزی نشدنی است. در آن بینش از نظام ارزشی اسلام که نرخ گذاری از جانب حکومت اسلامی را نه تنها جایز میداند بلکه یک وظیفه میداند اگر الان حکومت ما به تعیین نرخ اقدام کند میگوید کار اسلامی کرد و او را حمایت کنید و در آن بینش از ارزش نظام اسلام که فکر میکنند نه، اسلام دین آزادی است بنابراین در نرخ هم آزاد است انسان هر مقدار که کالا دارد به هر نرخی که میخواهد بفروشد و سزای گران فروش هم نخریدن است.

نظر خود را ارسال کنید