داده که به من و شما نداده و من و شما هم با تلاش و کوشش آن را نمی توانیم بدست بیاوریم و آن این است که خدای برای هدایت و تربیت انسانها افرادی را در طول تاریخ برگزیده، و پیام جان بخش هدایت آفرینش را بوسیله  آنها برای بشریت فرستاده است. اینها انبیاء اند، انبیاء یک سرچشمه ویژه آگاهی دارند که من و شما آن سرچشمه را نداریم؛ آن سرچشمه اسمش وحی است و پیامبران در پرتو وحی می بینند، درست مثل اینکه من این چراغ را می بینم، می بینند غیب جهان را و من و شما نمی توانیم آن را ببینیم.
 می شنوند آوای غیبی جهان را که من و شما نمی توانیم بشنویم و با قلبشان دریافت میکند پیامهای روشن غیبی الهی را، پیامهایی که من و شما نمی توانیم دریافت کنیم. آن چیزی که پیغمبران به عنوان وحی می گویند خیال نکنی از قبیل آن حال و شور شعرا است؛ بعضی ها برای اینکه وحی را برای شماها قابل فهم کنند میگویند می بینی که شاعران با آن شورشان با آن حالشان دریافتهایی دارند که من و شما نداریم، انبیاء هم از این قبیل هستند! این مثال چندان جالب نیست، وحی انبیاء خیلی فرق دارد با احساسات شعرا.
قرآن صریحا میخواهد بگوید نه یک بار، نه دو بار، چندین بار که ای مسلمانان مبادا فکر کنید که آنچه محمد (ص) آورده است یک نوع شعر نو، شعر استثنائی. نمونه اعجازآمیز شعر است.
«و ما هو بقول شاعر» (الحاقه آیه 41). اصلا این سخن، سخن شاعر نیست، این سخن، سخن خداست. قرآن میگوید همین قرآن با عبارت هایش آورده جبرئیل بر قلب پیغمبر است.
« نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» (شعرا آیه 193-195).
قرآن می گوید وحی از نظر ما یک سرچشمه و پیام صریح روشنی است که پیغمبر از جانب خدا

نظر خود را ارسال کنید