قبلاً گفتیم که خداوند از آنجاییکه حق تام است و صفات وی در رابطه با بندگانش آنها را کفایت میکند و در قبال آنها بسیار متعهد است، ولایت تام بر بندگان دارد، به تبع خداوند خلفا و امنای او هر قدر متقی تر و عالم تر باشند و احساس مسئولیت بیشتری کنند محق تر میشوند و دامنه ولایتشان گستردهتر میگردد به همین خاطر است که میبینیم علیبنابیطالب درمورد ارسال ولاة و حکّام به بلاد به آنها دستور میدهد که بطور شورایی عمل کنند و خود را از مشورت با مردم مستغنی ندانند زیرا هیچ معلوم نیست که آنها از حقانیت و لذا ولایت کاملی برخوردار باشند.
نکته دیگری را که باید بدان توجه داشت صفات مشاورین و مستشاران است که چون عملشان از باب شهادت است باید صفات یک شاهد عادل را داشته باشند.
علیابنابیطالب در زندگی خود آنقدر با آدمهای سست عنصر برخورد داشته است که گاهی انسان به شک میافتد از کسی که خود اینهمه سفارش به مشورت میکند چگونه با استفاده از حق ولایی قاطعانه و با نظر شخصی دستور میدهد، این ویژگی آنقدر برجستگی دارد که مولوی هم به آن پی برده و میگوید:
نیست وقت مشورت هین راه کن چون علی تو آه اندر چاه کن