2- شورای پس از مرگ عمر:
پس از ترور توسط فیروز ایرانی طی چند روزی که عمر در بستر احتضار غنوده بود برای آنکه شیرازه امور مسلمین از هم گسیخته نشود دستور داد که شورایی تشکیل دهند و در آن یک نفر را به ولایت منصوب کنند. وی اعضای شورا را قبلاً انتخاب کرد (طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف، عثمان، سعد بن ابی وقّاص، علی) و گفت در این شورا دو نفر خود را کاندید کنند و دیگران رای بدهند و اگر آراء مساوی شد آن طرف را بگیرند که رای عبدالرحمان بن عوف در آن سو است، و اگر نسبت سه به یک شد، آن یک نفر را برای اینکه بعداً تبلیغات سوء نکند بکشند.
پس از مرگ عمر چنین شورائی تشکیل شد و علی و عثمان کاندید شدند، عبدالرحمان بن عوف به علی گفت دستت را بده تا با تو بیعت کنم به شرط آنکه تعهد کنی به قرآن و سنت و روش شیخین وفادار بمانی حضرت گفت که من فقط خود را ملزم به اجرای قوانین کتاب و سنت نبی می دانیم و این دو (ثقلین) مسلمین را کفایت می کند، سپس عبدالرحمان عین این تقاضا را از عثمان کرد و وی پیشنهاد او را پذیرفت به این ترتیب با این که علی از دو رای (طلحه و زبیر)