ضعفی به داد مستضعفین میرسد و ملاک سوم علم ولی است که بر مبنای آن راهحل مسائل را میداند و در نحوه برخورد با آنها خطا نمیکند. این سه معیار یعنی علم و تقوا و شجاعت همان میزان هایی است که در فقه تشیع و علمای هر زمان اجازه می دهد زمام امور امت را به دست گرفته و با قاطعیت آن را هدایت کنند.
وَالله ماکانَت لی فی الخِلافةَ رَغبَةٌ وَ لا فی الوِلایةٍ إربة وَ لکنَّکُم دَعَوتُمونی اِلَیها وَ حَمَلتُمونی عَلیها.
إربه= آرزو
حملتمونی= تحمیل کردید بر من
به خدا قسم که من به خلافت رغبتی نداشتم و آرزوی ولایت هم بر دلم نمانده بود و لکن این خود شما بودید که مرا به قبول آن خواندید و آن را بر من تحمیل کردید.
طلحه و زبیر بر سر علی منت گذاشتند که ما به تو رای دادهایم و به این دلیل باید بر قبول خواستههای ما گردن گذاری، حضرت نیز با استغنا جواب میدهد که من زیر بار منت شما نمیروم بلکه اولاً این تودههای مردم بودند که به سمت من هجوم آوردند و با من بیعت کردند و در ثانی من اجباراً این منصب را قبول کردم و هرگز به خاطر کسب رأی این و آن وعدههای سر خرمن نداده و به موضع سازشکاری با دستجات نیفتادم.
فَلَّما اَفضَت اِلّیّ نَظَرتُ اِلی کِتاب اللهِ وَ ما وَضَعَ لَنا وَ اَمَرَنا بِالحُکمِ بِه فَاتَّبعهُ و ما اَستنُّ النَّبیُّ (ص) فَأقتدیتُهُ.