از خطبه احساس می‌شود جدا کردن طلحه و زبیر از گروه برادران مسلمان توسط آن حضرت است. علی کنایه‌وار به این دو عامل اتراف آن روز جهان عرب تذکر می‌دهد که خط شما از مسلمانان جداست.
و اَمّا ما ذَکَرتُما مِن أمرِ الاُسوَةِ فَانَّ ذَلِکَ اَمرٌ لَم اَحکُم انا فیهِ بِرأیی وَ لاَولیتُهُ هَوَیً مِنّی بَل وَجَدتُ انا و اَنتُما ما جاء بهِ رَسولُ اللهِ (ص) قَد فُرِغَ مِنهُ فَلَم اَحتَج الیکما فِیما قَد فَرَغَ اللهُ مِن قَسمِهِ وَ امضی فِیهِ حُکمَهُ فَلَیسَ لَکما، وَاللهِ عِندی وَ لالِغَیرکُما فی هذا عُتبی.
اُسوة= تقسیم به نسبت مساوی.
فَرَغَ= تصویب کرد.
 و اما راجع به مسئله تقسیم بیت‌المال باید بگویم که این امری بوده که من در آن با رأی خودم حکم نکردم و تبعیت از هوای نفسانی خود ننمودم بلکه قوانینی را که پیامبر خدا آورده بود و آن‌ها را تصویب و نهادی کرده بود در دستم و در دست شما بود لذا به شما در امر تقسیمی که امضای خداوند بر آن است احتیاجی ندارم و به خدا قسم نه شما و نه غیر شما نمی‌توانید بر من عتاب آغازید و مرا سرزنش کنید.
 حضرت در این قسمت از خطبه انگشت روی جان مطلب و اصل قضیه می‌گذارد؛ طلحه و زبیر می‌خواستند با توسل به شورا اموال بیت المال را به تیول خود بکشند و پیش کشیدن مسئله شورا سرپوشی بود برای رد گم کردن اما حضرت چون جراحی

نظر خود را ارسال کنید