آن که عاقل بود عزم راه کرد عزم راه مشکل ناخواه کرد
گفت با اینها ندارم مشورت که یقین سستم کنند از مقدرت
مهرزاد و بود بر جانشان تند کاهلی و جُنبشان بر من زند
مشورت را زندهای باید نکو که تو را زنده کند آن زنده گو
ای مسافر با مسافر رای زن زانکه پایت لنگ دارد رایزن.
حضرت امیر خود در خطبهای میفرمایند (لاتَجعَلوا یقینَکُم شَکّاً و لاعَزَمکُم وهنا) (یقین خود را با شک عوض نکرده و عزم خود را به سستی ندهید). و شاید به همین دلیل باشد که در مقابل دو آیهای که در قرآن در آن لفظ شورا بهکار رفته صدها واژه همریشه با ولی داریم و اساساً به خصوص در مسائل رزمی بابی در کتب روایت داریم که طرفین مشورت باید آدمهای جسور، متقی، دوراندیش، آگاه و... باشند و نه به قول مولوی رایزنانی، رای زن که به علت چسبندگی بر خانمان از هرگونه حرکت و تلاشی جلوگیری میکنند. در قبال اینها انسان بهتر است چون علی راز