با توجه به این سه شورای حساس و تعیین‌کننده سرنوشت حرکت محمدی را عوض کرد بیهوده نیست که می‌بینیم شیعه با توسل و تمسک به راه ائمه اطهار بی‌چون و چرا از ایشان تبعیت کرده‌اند و شورا مبغوض و منفور ایشان بوده است.
 علی‌بن‌ابیطالب با وجود آنکه انتقاداتی سخت و کوبنده از شوراهایی این‌چنین می‌کند اما از حق عدول نکرده و با قدرتی که از پایه‌های اعتقادی وی سرچشمه می گیرد، شورا را به‌‌عنوان یک اصل اجتماعی تأیید و تجویز می‌نماید. (1)

علی با اتکا به قرآن (اَمرَهُم شوری بَینَهُم- وَشاوِرهُم فِی اَلامر) می فرماید «مَن مَلَّکَ اِستاثَرَ وَ مَن اِستَبَدَّ بِرأیِه هَلَکَ وَ مَن شاوَرَ الرِّجال شَارَکَها فی عُقُولِها» (حکمت 161) کسی که به قدرت (چه اقتصادی و چه سیاسی)، مالک شدن و ملک شدن، رسید خود را بر دیگران



(1) این خصلت که در علی به نحو بارزی مشهود است نمونه ای از تَخَلُّق به اخلاق الله است، خدائی که می گوید وَلایَجرِمَنَّکُم شَنآنِ قَومٍ عَلی اَلاّ تَعدِلوا اِعدِلوُا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوی.

نظر خود را ارسال کنید