موجودیت اسلام وارد آورد، شورای سقیفه اولین «تَعَرُّبِ بعد از هجرتی»(*) بود که پس از مرگ پیامبر رخ داد
(*پاورقی: تعرب بعد از هجرت نوعی حرکت واپسگرایانه جهت احیای سنت های جاهلی است.)
و حضرت برای نشان دادن اتکای اعضای شورا به قدرت قبایلی شان می گوید (اِجتَمَعَ العَدَوی وَ التَّیمی)، که منظورش اجتماع شیخین است اما از نام بردن صریح آنان خودداری کرده و با نسبت دادن آن ها به قبایلشان (بَنو عدی و بَنو تَمیم) نشان می دهد که قانون هر نفر یک رای در مورد اینگونه شوراها صادق نبوده بلکه تبلور آرای یک قبیله در وجود یک فرد است که به وی حق وتو در یک شورای عمومی اعطا می کند.
 در شورای سقیفه ابابکر را به خاطر صحابی بودن و قرابت خانوادگی با پیامبر به ولایت بر می گزینند و حضرت با اینکه خود از لحاظ صحابی بودن و قرابت، بسیار به پیامبر نزدیک بود می فرماید. (کلام 190 از حکم.) "واعَجَبا اَتَکونَ الخَلافَةِ بِالصَّحابة و القرابة" ای عجب آیا جانشینی پیامبر و تولی امور مردم به هم نشینی و نزدیکی خانوادگی با او بستگی دارد؟ آنگاه چهار پاره ای سروده و این چنین نظرگاه مکتبی خود را نسبت به امر شورا بیان می دارد.

نظر خود را ارسال کنید