مقدم میدارد و بر این قاعده رای خود را نیز بر نظر دیگران ترجیح می دهد و استبداد رای پیدا میکند و این عمل او را به نابودی میکشاند اما کسی که با مردم مشورت کند در عقل آنها شریک میشود و به نظرات خویش غنی میبخشد.
درجای دیگر میگوید (وَلامَظاهَرَةٌ اَوثَقُ مِنَ المُشاوَرَة) هیچ پشتیبانی چون مشورت و شورا نیست و یا (اَلاِستشارَةُ عَنِ الهِدایة وَقَد خَاطَرَ مَن استَغنی بِرأیِه) مشورت و استشاره از باب هدایت است و کسی که مستغنی به رأی خودش است در معرض خطرات قرار دارد.
به خصوص هنگامی که شخصی را به منصب ولایت جایی منصوب می کند او را به شورایی کردن امور در بلاد سفارش میکند، در نامه مشهورش به مالک اشتر می گوید (فَلاتَکُن فی مَشوَرَتِکَ بَخیلا) در امر شورا بخل و تنگ چشمی به خرج نده و یا به یکی از ولاة حکم می نویسد «و آس بینهم فی الاشاره» با مردم با توسل به شورا شرکت کن.
در مجتمع انسانی که مناسبات میان مردم از پیچیدگیهای ویژهای برخوردار است و هر فرد هویت انسانی خود را در اجتماع باز مییابد چگونه میتوان خود را یا نه همه روابط اجتماعی را نادیده انگاشت و با توسل به قدرت قهریه و اعمال نظرهای فردی پرداخت. شورا به عنوان یک اصل انسانی از قدیمیترین اعصار باعث انسجام هرچه بیشتر میان انسانها میشده و به شرکت عمومی مردم در امور رهبری