بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیمِ. رَبِّ اشرَح لی صَدری وَ یَسِّرلی اَمری وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانی یَفقَهوا قَولی.
در جلسه پیش در زمینه جهان بینی مورد قبولمان به این نتایج رسیدیم:
1- جهان واقعیتی است عینی و مستقل از ذهن انسان، اگر هیچ ذهنی از انسان نباشد و به کار نیفتد باز جهان هست.
2- انسان می تواند از این مطلب که جهان واقعیتی است عینی و مستقل از ذهن او آگاه شود و آگاه هم هست.
3- علاوه بر آگاهی انسان نسبت به اصل واقعیت و عینیت داشتن جهان و مستقل بودنش از ذهن انسان او می تواند آگاهی های بیشتری هم از جهان به دست آورد.
4- انسان و ذهن انسان خود بخشی از جهان است.
5- یکی از راه های آگاهی یافتن انسان از جهان حس است (احساس).
6- انسان از طریق تجربه و تحلیل و جمع بندی و ترکیب ادراکات حسی و ادراکات بدیهی دیگر می تواند بر اموری آگاهی یابد که مستقیماً نمی توان از راه حس بر آن ها آگاه شد.
امروز می خواهیم مقداری درباره این مطلب ششم توضیح دهیم؛ می خواهیم بگوییم که راه کسب آگاهی منحصر به حس نیست. انسان از راه تجربه و تحلیل و ترکیب ادراکات حسی و بدیهی دیگر چیزهایی را می فهمد که از راه حس قابل فهم نیستند. ما یک سلسله آگاهی هایی داریم که از راه حس به دست نمی آیند؛ بخشی از این آگاهی ها از راه استنتاج و استدلال به دست می آیند. همه می دانید که اگر علم تجربی به چیزهایی منحصر می شد که انسان مستقیماً از طریق حس مییابد نمی توانست این ذخیره غنی و سرشاری را که امروز در اختیار داریم بوجود آورد.
مثلاً قانون جاذبه: نیوتن جدا شدن سیب از شاخه درخت و