از آگاهی های ما هستند. ادراکی که ما از خیر و شر، خوب و بد، زشت و زیبا داریم آیا از راه اندیشه به دست آمده؟ (زشتی و زیبایی اخلاقی را می گوییم نه حسی را) آیا بشر با تجزیه و تحلیل، خوبی و بدی و زشتی و زیبایی اخلاقی را درک می کند؟
اصلاً ما خیر و شر را از کجا آموختیم؟ این آگاهی را از چه راه به دست آورده ایم؟ به تعبیر قرآن خداوند به انسان یک دستگاه آگاهی داده است که با کمک آن حسن و قبح و خوبی و بدی را درک می کند به تعبیر عدلیه «حسن و قبح عقلی». یعنی در انسان خردی با عقلی غیر از این اندیشه تحلیل گر است که توانایی دارد خوبی و بدی را درک کند. این یک بحث بسیار گسترده است و ما در اینجا فقط در حد مسئله شناخت مطرح می کنیم. فعلاً نه در جهت اثباتش هستیم و نه در جهت تفصیلش، چون در این دوره بحث به این کار نمی رسیم، ان شاءالله امیدواریم این دوره بحث در یک سال به پایان برسد و بعدها عمری باشد و فرصت کنیم که این بحث ها را در طول یک دوره 6-5 ساله به صورت استدلالی و تحلیلی و تفصیلی بیشتر مطرح کنیم.
فعلاً این را می گوییم که بیچاره اند آن کسانی که می کوشند با تجزیه و تحلیل و عقل و اندیشه حسابگر زشتی و زیبایی، حسن و قبح را درک کنند. برای اینکه هر چه جلو بروند به آن نمی رسند و بعد هم یک سره می آیند و نفی می کنند و می گویند اصولاً حسن و قبح عقلی وجود ندارد. در نخستین دوره های شکوفایی فرهنگ اسلامی اشاعره همین را می گفتند؛ آن ها منکر حسن و قبح بودند و می گفتند هیچ کاری به خودی خود نه خوب است و نه بد. هرکاری را که خدا بگوید خوب است آن وقت خوب می شود، هرکاری را هم که خدا بگوید بد است آن وقت بد می شود، یعنی یک امر قراردادی است. شما می دانید که بسیاری از اندیشمندان مغرب در این دوره های اخیر معتقدند که حسن و قبح، خوبی و بدی امور قراردادی