سوالات:
سوال 1- عده ای از قول شما نقل می کنند که فرموده اید شناخت تعریفی ندارد لطفاً توضیحات خود را بیان کنید.
ج- بله ما گفتیم که شناخت قابل تعریف کردن نیست؛ اصلاً شناخت را با چه چیز می خواهید تعریف کنید؟ شما تا خودتان شناخت را نشناسید آن را چگونه تعریف می کنید؟ گاهی هم که برای آن تعریف هایی آورده می شود واقعاً تعریف نیست یک نوع تغییر لفظ و مانور فکری است، یعنی کمکی است به اینکه شما آنچه را می شناسید باز شناسید و الا تعریف نیست.
آیا این واقعاً تعریف است که شناخت عبارت از بازتاب جهان عین بر روی ذهن است؟ اولاً ذهن چیست که شما می گویید بازتاب جهان بر روی ذهن انسان؟ ثانیاً مگر همه بازتاب ها شناخت است؟ ممکن است تعریف را کامل تر کنید و بگویید بازتاب جهان عین بر روی ذهن که به انسان آگاهی میدهد، بسیار خوب حال بگویید آگاهی چیست؟ آگاهی که همان شناخت است یعنی شما در تعریفتان همان شناخت را بکار برده اید. حقیقت این است که این ها فقط برای کمک به انسان است تا به آن چیزی که می داند توجه کند.
سوال 2- آیا اندیشه و فکر که آگاهی های حسی را تجزیه و تحلیل و جمع بندی می کند و انسان را به بخش های دیگری از واقعیت جهان آگاه می کند می تواند وجود خدا و سایر مسائل اعتقادی ما را نیز در قلمرو حیطه خود داشته باشد؟ مسلماً نه. پس آگاهی ما به وجود خدا از چه راهی امکان پذیر است؟ از راه فطرت؟ پس این دو نوع آگاهی را چه نامی می توان داد؟
ج- باید بگویم که ای خواهر یا برادر پیش از عید به مصلی آمده اید؛ اگر اجازه دهید ما به بحث خداشناسی هم می رسیم و این را آنجا توضیح خواهیم داد.
سوال 3- تطابق حدیث "مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ عَلَّمَهُ اللهُ ما لَم یَعلَم"