و از آن فراتر نرفتن مطلبی دیگر است. اگر مکتب حسی می خواهد بگوید انسان آگاهی هایش را با حس آغاز می کند این مطلب جدیدی نیست، بسیاری از مکاتب موجود همین را می گویند، اما اگر می خواهد بگوید انسان فقط از راه حس آگاهی هایش را به دست می آورد، غلط است "فقط" معنایش این است که آنچه قابل آگاهی است باید کاملاً قابل حس باشد مانند همانکه آن فرد می گفت تا من روح انسان را در زیر چاقوی جراحی نیابم باورش نمی کنم. او نمی گفت که انسان از راه تجزیه و تحلیل می‎تواند به وجود روح پی ببرد می گفت: حتماً باید روح زیر چاقوی جراحی من بیاید.
یا آن کسی که می گوید من تا خدا را با چشم نبینم باور نمی کنم؛ این دو مطلب از هم جداست. شروع با حس درست است، اندیشه کارش را با حس آغاز می کند اما این را که اندیشه اصلاً نقشی ندارد استدلال نقش و بازده و باروری ندارد نفی می‌کنیم و می گوییم استدلال باروری و بازده دارد. شما رابطه علمی و قانون مندانه میان دو جرم را به صورت قانون جاذبه فعلاً با هیچ چشمی نمی توانید ببینید، بعد که انسان سلاح های نیرومندتر به دست آورد و با چشم مسلح مبادله ذرات بسیار ریز و حتی امواج میان جرم ها را دید به ذهنش آمد که جاذبه ممکن است با این مبادله امواج و ذرات ارتباط داشته باشد.
با این حال این رابطه غیر از قانون جاذبه است؛ یعنی قانون جاذبه فراتر و کامل تر از این است. مبادله امواج و ذرات در میان اجرام خودش قانون جاذبه نیست. از خود این رابطه چیزی به دست نمی آید. وقتی قانون به وجود می آید که شما اندیشه خود را به کار اندازید.
سوال 5- آنچه شما تدریس کرده اید یک مرحله قبل از جهان بینی است؛ لطفاً اسم جهان بینی را از اول اعلام مواضع برداشته و بنویسید شناخت، بعد جهان بینی و بعد ایدئولوژی.

نظر خود را ارسال کنید