را با این بحث انسان [که] با حس و اندیشه علم پیدا می کند توضیح دهید.
ج- معنی اصلی این حدیث در رابطه با عقل عملی و با همان خرد حسن و قبح شناس انسان است. وقتی که انسان یک کار خوب و یک کار بد را شناخت و در عمل آن را رعایت کرد، قدرت و توان خوب و بد شناسی او بالا می رود، یعنی خود انسان توانایی پیدا می کند که در این مسیر جلو برود و زمینه اصلی حدیث همین طور است چون علمی که آن همه در قرآن و حدیث رویش تکیه می شود دست آورد آن عقل حسابگر نیست، بلکه همان علم و آگاهی سرنوشت ساز انسان بر خیر و شر است. متاسفانه یکی از خیانت های ماتریالیسم به انسان همین بوده است که حتی علم را منحصر به علم جهان ماده نموده است؛ یعنی روی همان دست آوردهای اندیشه تحلیل گر و حسابگر تکیه کرده است، در حالی که آن علم به انسان سعادت نمی دهد، آن علم همان تیغی است که اگر در دست زنگی مست باشد حادثه آفرین و فاجعه آمیز است.
علم نیک و بد شناس و وظیفه شناس است که به انسان سعادت می دهد. آن هم رشدش به عمل ارتباط دارد؛ درست نظیر آنکه علم تجربی هم رشدش به عمل تجربی ارتباط دارد، این تشابه است، یعنی همان گونه که رشد خرد نظری انسان در عمل تجربی است رشد آن خرد خیر و شر شناس انسان هم در گرو عمل به خیر و شرهایی است که شناخته است. اگر انسان به آن خیرها عمل کرد و از آن شرها دوری نمود، تقوی دارد. تقوی همین است یعنی برخورد متعهدانه با علمی که شناخته و پذیرفته اید. اگر دانستیم که تواضع و فروتنی چیز خوبی است اما دائماً تکبر کردم آن وقت از این مرحله بالاتر نمی‌روم اما اگر به آن مقدار تواضعی که فهمیده ام خوب است عمل کردم روز به روز در این مسیر جلوتر می روم و جلوه های دیگری از تواضع واقعی می شناسم. یا اگر فهمیدم که خدمت به دیگران خوب است و به آن

نظر خود را ارسال کنید