میان انسان ها هستند، یعنی حسن و قبح عقلی را نفی کرده اند. اسلام معتقد به حسن و قبح است و جهان بینی اسلام برپایه حسن و قبح عقلی است.
کارهایی هستند که ذاتاً در رابطه با انسان زشتند و بدند و کارهایی هستند که زیبا و خوبند، در هر نظام در هر شکل در هر جا و به هر صورت و طی هر شرایطی ستم کردن بر دیگران بد است و نیکی کردن خوب است. ممکن است یک کار معین در این شرایط ستم و در شرایط دیگر محبت باشد. اگر به بدن یک آدمی که بیمار نیست سر سوزن را فرو کنید او فریاد می کند که چرا اذیت و ظلم می کنی ولی وقتی به یک بیمار آمپولی را که سر سوزنش از آن خیلی کلفت تر و دردناک تر است فرو می کنید و یک مقدار مایع هم به او تزریق می کنید می گوید خیلی متشکرم. هر دو، سوزن فرو کردن است اما یکی از آن ها بد است و دیگری خوب. اینکه یک کار در شرایطی معین حُسن دارد و همین کار در شرایط دیگر قُبح دارد، یک بحث است و اینکه اگر شما بی جهت به کسی سوزن فرو کردید این به هرحال زشت است بحثی دیگر است.
آنچه ما به عنوان حسن و قبح و درک آن می گوییم این دومی است نه آن اولی. آن اولی محاسبه می خواهد در آنجا عقل حسابگر راه دارد، شرایط و اوضاع و احوال را می سنجد و میگوید این کار مصداق آن عنوان خوب یا بد آن عنوان است.
آنجا عقل حسابگر و تحلیل گر است که کار می کند اما خوبی و بدی را با عقل تحلیل گر نمیتوان دریافت. هیچ کس نمی تواند به کمک اندیشه به حسن و قبح برسد. برای درک حسن و قبح [نیاز به] خرد دیگری است و آن «عقل عملی» است؛ به تعبیر قرآن:
"فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها" است، درک فلاح و رستگاری هم یک پاره مهمش همان عقل عملی است که ان شاء الله بدان می رسیم.
این یک نمونه ای است که همه از آن خبر دارید علاوه بر آن انسان هایی هستند که به دلیل ضمیری پاک، آمادگی این را