نباشد و یا نظرات فقاهتی آن طور که یک ولی باید داشته باشد او نداشته باشد ولی چون حضرت علی(ع) او را منصوب کردهاند دارای ولایت است.
امام معصوم همیشه ولایت را مستقیم اعمال نمی کنند بلکه گاهی به صورت غیر مستقیم و از طریق ولایت امری که از طرف امام تعیین شده اند اعمال می گردد. لذا در زمان حضرت علی هم همه قضات و حکام و امرای جیش فقیه نبوده اند و قدرت علمی در حد استنباط فقیه نداشته اند اما در عین حال اطاعت امرشان واجب بوده است و یکی از ادله این واجب بودن این بود که آن ها از طرف ولی امر منصوب بودند. در مورد نخست وزیر هم تقریباً همینطور است اولاً جهت مردمیش این است که نخست وزیر را رئیس جمهور به مجلس پیشنهاد می کند و مجلس به او رای اعتماد می دهد و بعد رئیس جمهور ابلاغ می دهد، اینجا قضیه مثل همان مالک اشتر است که به مصر می آید و در آنجا قاضی و بخشدار و فرمانده و... تعیین میکند. در اینجا دیگر حضرت علی مستقیماً ابلاغ ها را صادر نکرده اند بلکه بسیاری از ابلاغ ها را هم مالک اشتر تعیین کرده است، پس در نظام ما هم نخست وزیر از طرف رئیس جمهور پیشنهاد می شود و آخر هم ابلاغ نوشته می شود.
این جنبه منصوب کردن و ولایت امرش از طرفی در رابطه با رای مردم است چون نمایندگان مردم به او رای می دهند، اگر قرار باشد به هر کاری به کل مردم مراجعه کنیم آن وقت نظام اداره نمی شود لذا مردم نمایندگانی انتخاب می کنند که آن ها در جنبه های قانون گذاری و در جنبه همین مسئله هیئت وزیران و نخست وزیر از طرف مردم اختیار داشته باشند بدین ترتیب مردمی بودن قضیه حل می شود. از طرف دیگر جنبه ولایت امری حکومت هم از طریق رئیس جمهوری که از ولایت امر ابلاغ گرفته رعایت می شود.
برای آنکه ببینیم آیا مسئله امامت تا چه اندازه در قانون اساسی رعایت شده است اصل ششم را می خوانیم:
«در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخابات رئیس جمهور، نمایندگان مجلس