نظام اجتماعی این حرف ها را قبول نمی کند. در اینجا باز به همان مسئله تبیعیت برمی گردیم. وقتی عده ای از نمایندگان مردم مدینه با پیغمبر بیعت می کنند حاکمیت پیامبر بر مدینه مسلم میشود ممکن است در یک گوشه ای هم کسی پیدا شود که در آن موقع فراموش کرده برای بیعت بیاید این نمی تواند بگوید چون من نبوده ام، بنابراین محمد(ص) پیغمبر من نیست یا مثلاً اکثریت مردم با حضرت علی (ع) بیعت می کنند و او خلیفه مسلمین می شود و اعمال ولایت میکند چون در چنین شرایطی دیگر هرج و مرج و چند قطبی در درون جامعه معنا ندارد.
اما این مسئله که مرجع تقلید یک مرجع تقلید انتخاب کند قابل تردید است؛ اولا: آن مجلس خبرگانی که در آینده مبدا تشخیص است از یک یا دو عالم تشکیل نشده بلکه هفتاد یا هشتاد نفر از زبدگان کشور درباره مرجعیت نظر می دهند و نظر آن ها خیلی بهتر و قوی تر و قابل اطمینان تر برای مردم خواهد بود. آن روش های قبل که هر کس از امام جماعت محلش برای مرجعیت کسب نظر کند برای جمهوری اسلامی قابل تحمل نیست و آن شیوه ها دیگر عملی نیستند در هر حال الان از نظر فتوای رساله اگر کسی هنوز برایش ثابت نشده که امام امت اعلم و اتقی و اصلح است و صلاحیت و مرجعیتش بیش از دیگران است می تواند بر همان فتوای قبل خود باقی بماند و از همان تقلید کند اما اگر برایش ثابت شد که امام واجد شرایط مرجعیت بیش از دیگران است باید فتوایش رجوع به امام کند.
س 6- اگر کسی مورد تایید مردم بود اما خبرگان او را معرفی نکردند چه می شود؟
ج- اول متن آمده است که اگر ولی امری مورد قبول اکثریت مردم [بود] دیگر احتیاجی به مجلس خبرگان نیست. زمانی به خبرگان نیاز داریم که مسئله روشن نباشد و الا اگر مثل الان امام مورد قبول اکثریت مردم بود به مجلس خبرگان احتیاجی نیست.
س 7- پس از اعلام نظر خبرگان در مورد شخصی و معرفی او به مردم، نظر مردم درباره تایید یا تکذیب وی چگونه مشخص می شود؟