واجب الاطاعه است. مثلاً یک مجتهد نمی تواند بگوید که این قانون مجلس اشکالاتی دارد و من از آن اطاعت نمی کنم و مقلدین من هم از آن اطاعت نکنند. او حق چنین کاری را ندارد البته می تواند اظهار نظر کند و دلایل خود را برای حرفش ارائه دهد اما اعمال نظر نمی تواند بکند.
وقتی همه مراحل قانونی شده است و ولی امری در کار است و امضای رئیس جمهور و نخست وزیری که منصوب از طرف ولی امرند وجود دارد و صاحب نظران مجتهد شورای نگهبان قانونی را تائید کرده اند مخالفت با آن درست نیست زیرا از این به بعد مسئله نظام در میان است همانند همان تسبیحی که گفتیم به هم پیوسته است و اگر یکی از آن را در آوری از هم گسیخته و پاره می شود لذا در حوزه ولایت امر اطاعت از قانون حتما لازم است.
در قوه قضائیه هم که می دانید رئیس دیوان عالی کشور شرایط ولی امری قاضی را دارد. خودش باید مجتهد باشد و منصوب از طرف ولی امر باشد و شورای عالی قضایی که کل قضا کشور را اداره می کند و شامل قضاتی است که آن ها هم منصوب از طرق ولی امرند پس دقیقا قوه قضائیه در ارتباط کامل و مستقیم با ولی امر قرار دارد و کسانی هم که در راس آن هستند واجد شرایط امری قضا و مجتهد هستند. روسای دادگاه ها و قضات از طرف قاضی ها و شورای عالی قضائی منصوب می شوند اگر آن قاضی ها مجتهد نباشند و شرایط کامل اجتهاد را نداشته باشند مهم نیست چون از طرف واجدین شرایط منصوب شده اند. پس قوه قضائیه هم با ولایت امر مرتبط است. لذا اطاعت در تمام حوزه قوای سه گانه واجب است و کل نظام جمهوری اسلامی نظام امامت و ولایت است.

پاسخ به سوالات:
س 1- در جزوه مواضع ما بعد از امامت به معاد و بعد به ولایت فقیه می رسیم چطور این ترتیب حفظ نشد و مسائل جا به جا شد؟
ج- چون در این بخش امامت، جنبه ولایت هم مطرح شد ناگزیر

نظر خود را ارسال کنید