کننده است. حضور حاضر، مردم آمدند خواستند، مردم اصرار کردند.
ثانیاً «و قیام الحجه بوجود الناصر» دیدم که پشتیبان دارم، می توانم هدف ها و آرمان های خود را پیاده کنم، اگر احساس می کردم که نمی توانم، قبول نمی کردم.
ثالثاً «و ما اخذ الله علی العلماء» از طرفی تعهد بزرگی بر دوش من است. به مقتضای عالم و آگاه بودن و دانا بودن و آن این است «ان لایقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم» سیری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان را نباید تحمل کرد. اینها موجب شد که من حکومت را قبول کردم. این بیان امیرالمومنین است اندکی بعد از خلافت.
عمل امیرالمومنین هم در دوران خلافت دقیقاً همین را نشان داد. عمل باید گفتار را امضاء کند و الا گفتار ارزشی ندارد.
امروز ما باید چشم هایمان را باز کنیم. همانطور که امام فرمودند: گفتن ها و زرق و برق های در گفتار زیاد داریم. باید دقیق باشیم. باید این ها برنامه حکومت باشد و اینها جز از ایمان به خدا برنمی خیزد.
کسی که مومن به خدا نیست، کسی که اسلام را به عنوان برنامه زندگی قبول ندارد، هر تفکر و اندیشه دیگری هم که داشته باشد تفکرات ناسیونالیستی (ملیت پرستی یا ملیت گرائی) تفکرات الحادی مادی،

نظر خود را ارسال کنید