تمام مسائل پیچیده و گوناگون مسئولیت مدنی در قرن نوزدهم و بیستم را با پنج ماده قانون ناپلئون حل کنند و هنوز هم به وجود آن مواد می بالند.
پس، باعث شگفتی است، اگر حقوقدان یا جامعه شناسی که به این عناوین مباهات می کند تحول و حرکت زنده گونۀ مفاهیم را انکار کند و آن را وسیلۀ حمله به آرمان های انقلابی توده مردم سازد. رسالت این روشنفکر، در مرحله تاریخی امروز جامعه ما، این است که به تحول و حرکت قواعد و فراهم آوردن زمینه اجتهاد و استنباط نو کمک کند، بایستی با واقع گرایی جامعه خویش را بشناسد و به پیشرفت آن یاری دهد، نه اینکه از نام اسلام بگریزد و میدان را برای هجوم خرافه ها و انحصارطلبی های احتمالی خالی بگذارد. حق شناسی از فداکاری و جانبازی مردمی که برای تأمین آزادی او فدیه داده اند ایجاب می کند که در خدمت آنان درآید نه پیش رویشان قرار گیرد و دائم آیۀ یأس بخواند و تضاد عاریتی و موهوم بیافریند. از سوی دیگر، جامعه نیز باید دست تمنا به سوی این گریزپایان زودرنج دراز کند و به جای شماتت و سرزنش، از آنان بخواهد تا دانش خود را به پای توده های زحمتکش و معتقد بریزند، زیرا این نیز حقیقت است که مردم و انقلاب و دولت هیچگاه بی نیاز از دانش و تجربه اینان نیستند... و