سرانجام آیا حاکمیت ملی مستقر می شود یا به گونه ای محدود می گردد که نمی توان مردم را حاکم بر سرنوشت خود دانست؟...
اینها و ده ها پرسش دیگر ذهن روشنفکران و کنجکاوان را مشغول کرده است و از اینکه می بینند پاسخ قاطعی برای آن نمی یابند رنج می برند. این نگرانی از آینده است که زمینه را برای نفاق افکنی و زهرفشانی آماده می سازد، زیرا افسونی که در نفس با ایمان و مطمئن نفوذ نمی کند در ضمیر نگران و مردد کارگر است.
اکنون بسیاری از اختلاف ها بر سر پیش بینی ها است: یکی می گوید از آنچه تا کنون رخ داده است نتیجه می گیرد که جامعۀ ما آینده تاریکی در پیش دارد و دیگری ادعا می کند که سیر تاریخ به سود ما است و روشنایی ها به زودی جانشین ظلمت می شود.
استقراء هر دو گروه نیز ناقص است و به همین دلیل نیز گفتگوها بر آگاهی مردم می افزاید لیکن راه به جایی نمی برد.
باید اعتراف کرد که دولت انقلاب چنان در بند حفظ نظم است که نمی تواند خط مشی سیاسی و اقتصادی آینده را به دقت رسم کند و در اختیار عموم قرار دهد. وانگهی، دولت موقت فرصت و وظیفه طرح مسائل بنیادی را ندارد، پس نباید از آن انتظار داشت که به همه پرسش ها پاسخ دهد.