این است که جنگ را بیش بیاوریم اما حساب شده یعنی تحرک سیاسی ما، تحرک نظامی ما در این منطقه محدود معلوم باشد، برنامه ریزی شده باشد. در اثنای این جنگ محدود نباید کاری بکنیم که به معنای انهدام یا تضعیف دشمن باشد یعنی موجودیت ملی دشمن را نباید به خطر بیاندازیم، چون معنایش این است که ما از جنگ محدود خارج شویم و دشمن و ما هردو جنگ را تصاعد ببخشیم. بنابراین نقش رهبری سیاسی در جنگ فوق العاده مهم است. جنگ محدود کار نظامیان نیست. رهبری سیاسی در اثنای همین جنگ محدود، باید یک رهبری با درایت باشد، آخرین اطلاعات را داشته باشد و بتوانند در پرتو این اطلاعات تحرک خودش را انجام بدهد و به آن هدف برسد. رهبری سیاسی که جنگ محدود را اداره می کند باید بداند که با کارهایی که می کند، جریان امور را از این سه راه بیرون نبرد:
1- ادامه جنگ محدود 2- شکسن محدود یا برای خود یا برای دشمن 3- حالت جمود یعنی وضع را به همین منوال نگهداشتن، یعنی جنگ را تصاعد نبخشیم و وضع را وخیم نکنیم.
این ها هر سه بهتر از وقوع یک جنگ گسترده است به این معنی که اگر رهبری سیاسی بخواهد جنگ محدود

نظر خود را ارسال کنید