اساسی است.
ما باید نیروهای خودمان را چنان افزایش و طوری آرایش بدهیم و سیاست خارجی ما و روابط بین المللی ما به گونه ای باشد که دشمن از تعرض حتی به صورت ایجاد یک جنگ محدود علیه ما برای رسیدن به هدفی خودداری بکند. اما اگر نتوانستیم و دشمن در یک جا جنگ محدودی را بر ما تحمیل کرد حرکت باید به طرف مصالحه و توافق باشد. در جنگ محدود که از دو حال خارج نیست یا ما جنگ محدود را علیه شوروی ایجاد می کنیم که در این صورت حتماً حساب کردیم مثلاً در فلان نقطه به این ترتیب یک جنگ محدود را با این وسایل و این نیروها و این ضوابط به وجود بیاوریم یا دشمن جنگ را بر ما تحمیل می کند که در این صورت هدف استراتژی جنگ محدود پس از وقوع این جنگ این است که ما به طرف یک مصالحه و یک توافق حرکت بکنیم در عین حال از تصاعد جنگ و جنگ گسترده پرهیز کنیم. بنابراین جنگ محدود با هدف هایی که تعقیب می کند وسیله ای برای نشستن در سر میز مذاکره به منظور مصالحه است.
بنابراین به جای اینکه هدف، نابودی دشمن یا تسلیمش باشد این است که جنگ را برای نشاندن دشمن به سر میز مذاکره و مصالحه به راه بیندازیم. استراتژی جنگ محدود بازدارندگی دشمن را مثل سایر استراتژی ها تامین می کند

نظر خود را ارسال کنید