است که چگونه می شود این دو جزء از این استراتژی را توأما پیاده کرد؛ یعنی طوری عمل بکنیم که استراتژی ما یعنی آمریکا براساس این باشد که نه تنها هدفها و مراکز نظامی شوروی و چین را منهدم بکنیم بلکه تمام شهرها و مراکز اجتماعی آن دشمنان را هم نابود بکنیم و در عین حال تلفات و خسارات خود را در حمله متقابل دشمن یا ضربه اولی که دشمن با پیش دستی می زند به حداقل کاهش بدهیم.
آن وقت دلائلی مکنامارا و پیروان این استراتژی در دفاعش ارائه کردند؛
یکی اینکه دشمن را از حمله پیش از استراتژی سابق آمریکا باز می دارد. هدف استراتژی همیشه بازداشت دشمن از حمله است. می گوید که اگر ما استراتژی محدودیت دائره انهدام را پیش بگیریم که در سابق بود و استراتژیمان بر این اساس شد که ضربه ای (چه ضربه اول یا ضربه دوم) که ضربه جوابی به دشمن هست، اگر ما مراکز و هدف های نظامی دشمن را فقط بزنیم، جاهایی که سلاح های دشمن است، موشک های دشمن است، ناوگان دشمن است، زیردریایی های دشمن است، فرودگاه های نظامی را اگر بزنیم، این استراتژی باعث می شود که دشمن کاملاً از قصد تجاوز نظامی به ما بازنماند، چون می گوید که من حمله می کنم، دشمن یعنی آمریکا مراکز و هدف های نظامی من را نابود می کند، اگر آن هم بتوانند، آن هم سعی می کند که