[که] دشمن به این قانع نباشد و این موضوع باورش نشده باشد دست به جنگ هسته ای می زند.
برای اینکه دشمن بداند نمی تواند دست به جنگ هسته ای بزند و ضمناً بداند که ما هم نمیخواهیم دست به جنگ هسته ای گسترده علیه او بزنیم باید دشمن را در داخل همین جنگ محدود و قواعدش نگه داریم و این جنگ را در همین حالت کلاسیک و معمولی و محدود به پیروزی خودمان یعنی به وادار شدن دشمن یه قبول خواسته هایمان در این منطقه برسانیم. برای این کار باید جریان جنگ محدود به این ترتیب باشد که مقادیر درجه بندی شده ای از نیروی انهدامی را به طور متناوب به کار بندیم.
استراتژی جنگ محدود همان طور که گفتیم تنوع نیروها و اختیار نیروها برحسب سلسله مراتب و درجاتی است که بر روی دشمن تاثیر دارند. بنابراین جریان جنگ محدود باید به این ترتیب باشد که ابتدا نیروی محدودی به کار برود بعد این نیرو افزایش پیدا کند و بین هر مرحلهای از به کار رفتن این نیرو با نیروی بعدی و نیروی سوم و چهارم باید فاصله هایی از زمان باشد تا در این فاصله ها دشمن بتواند محاسبه کند و به این نتیجه برسد که اگر جنگ با این نیرو و در این محدوده انجام گیرد و تسلیم خواسته های ما نشود قدم بعدی ما چیست و ما چه نیروهایی را در [؟]