زندگانی خود و راهی که پیموده است میاندیشد. او خود در کتاب عدل الهی چنین مینویسد:
"یادم هست در زمانی که در قم تحصیل میکردم یک روز خودم و تحصیلاتم و راهی را که در زندگی برای تحصیل انتخاب کردهام ارزیابی میکردم؛ با خود اندیشیدم که آیا اگر به جای این تحصیلات، رشته ای از تحصیلات جدید را پیش میگرفتم بهتر بود یا نه؟ طبعاً با روحیهای که داشتم و ارزشی که برای ایمان و معارف معنوی قائل بودم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که در آن صورت وضع روحی و معنوی من چه میشد؟ فکر کردم که الآن به اصول توحید و نبوت و معاد و امامت و غیره ایمان و اعتقاد دارم و فوقالعاده اینها را عزیز میدارم آیا اگر یک رشته از علوم طبیعی و یا ریاضی و یا ادبی را پیش گرفته بودم چه وضعی داشتم؟
به خودم جواب دادم که اعتقاد به این اصول و بلکه اساساً روحانی واقعی بودن وابسته به این نیست که انسان در رشتههای علوم قدیمه تحصیل کند. بسیارند کسانی که از این تحصیلات محرومند و در رشتههای دیگر تخصص دارند اما دارای ایمانی قوی و نیرومند هستند و عملاً پرهیزکار و احیاناً حامی و مبلغ اسلامند و کم و بیش مطالعات اسلامی هم دارند احیاناً ممکن بود من هم در آن رشتهها بر زمینههای علمی برای ایمان خود دست مییافتم بهتر از آنچه اکنون دست یافتهام.