در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همین مطلب برای اثبات قاعده الواحد لایصدر منه الا الواحد، فوق العاده مرا تحت تاثیر قرار داده و به وجد آورده بود.
خلاصه یک طرح اساسی در فکرم ریخته شده بود که زمینه حل مشکلاتم در یک جهانبینی گسترده بود. در اثر درک این مطلب و یک سلسله مطالبی دیگر از این قبیل، به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پیدا کرده بودم، معارف توحیدی قرآن و نهجالبلاغه و پارهای از احادیث و ادعیه پیغمبر اکرم و اهلبیت اطهار را در یک اوج عالی احساس میکردم.
در این وقت فکر کردم دیدم اگر در این رشته نبودم و فیض محضر این استاد را درک نمیکردم همه چیز دیگرم چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی ممکن بود بهتر از این باشد که هست، همه آن چیزهایی که اکنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشین و احیاناً بهتر از آن را داشتم اما تنها چیزی که واقعاً نه خود آن را و نه جانشین آن را داشتم همین طرح فکری بود با نتایجش؛ الآن هم بر همان عقیدهام."
همین اندیشهها بود که با عشق و علاقه او به اسلام و معارف اسلامی توأم گشت و با قلم و زبان و قلم خویش در تمامی صحنههای اندیشه و عمل حضور خویش را نشان داد.
بالاخره استاد مطهری در 25 ذیالحجه، 1370 قمری، با دختر یکی از علما ازدواج میکند و زندگی بیآلایش خود را