بله اگر ما بدانیم که پیامبر و امام درباره این آیه مطلب را فرموده بیشک بالای چشم ماست، اما بعد از اینکه اثبات شد این روایات گفته پیامبر یا امام است.
اگر روایات تفسیری مسلم باشد که از پیامبر و امام است و قطعی الصدور باشد، بدیهی است که در فهم قرآن نقش تعیین کننده دارد اما چه مقدار از این روایات تفسیری را می توانیم اثبات کنیم که قطعاً از پیامبر و ائمه است بی شک بسیاری از این روایات که در تفسیرها آمده از نظر سند مخدوش است، تازه اگر از نظر سند مخدوش نباشد خبر واحد است و نمی تواند دلیل قطعی باشد.
بنابراین در برخورد با روایات تفسیری موضع ما مشخص است و موضعی که مورد تأیید عموم علمای بزرگ نیز هست. موضع ما اینست که اگر روایتی از نظر سند و از نظر دلالت قطعی باشد، این روایت ردیف قرآن است. همان کتاب و سنت و همان کتاب و عترت است. اما اگر روایت یا سندش مخدوش یا ظنی باشد یعنی قطعی نباشد یا دلالت عبارت قطعی نباشد، حق نداریم به آنها نقش تعیین کننده در فهم قرآن بدهیم.
این موضوعی که اعلام می کنم موضوعی قطعی است و این موضوع شخصی نیست، موضع عمومی محققین ماست و آن اینست که هر روایت که استنادش به پیامبر و امام علیهم السلام قطعی باشد و خود روایت از نظر عبارت، مبهم و تو در تو نباشد و معنی روشنی بدست دهد، در تفسیر قرآن نقش قطعی و تعیین کننده دارد، ولی مادون این هیچ گونه نقش تعیین کننده ندارد، مثل تاریخ است چیزی در ردیف همان مطالعه تاریخی است. اکثر روایات تفسیری از آنهائی است که استنادش قطعی نیست

نظر خود را ارسال کنید