عظمت و احترامی که من برای ابن سینا و خواجه نصیر و ملاصدرا قائل هستم مانع از انتقاد من نشده و انتقادی کردم که به سبک قرآنی است نه به سبک فلسفی، مطلب در فلسفه هر چه می خواهد باشد ولی این مطلب فلسفی از این آیه استفاده نمی شود.
اما در سئوال شما یک نکته دیگر بود و آن این که در دوره های گذشته مبالغه شده روی نوعی اندیشه تکامل یافته فلسفی و عرفانی و اخلاقی و بنابراین بازار برداشت های فلسفی و اخلاقی و عرفانی و سیر و سلوک از قرآن پر رونق بوده، آن هم همراه با بی رونقی برداشت های اجتماعی از قرآن، در حالی که اسلام آئین انسان سازی است که انسان تک بعدی نمی سازد، بلکه انسان دارای قدرت تکامل در ابعاد گوناگون می سازد و ساختن انسان چند بعدی، نه تک بعدی، نیاز فراوان دارد به اینکه در هیچ دوره ای از اهمیت مسائل اجتماعی قرآن نکاهیم و غفلت نکنیم.
هم اکنون ما در عصری هستیم که نیاز فراوان داریم به این که بدانیم موضع قرآن در برابر مسائل اجتماعی و نیازهای اجتماعی چیست. کوششهای گذشتگان چون در این بعد نبوده خیلی به ما یاری نمی کند و باید در این زمینه خیلی تلاش کنیم. همانطور که قبلاً عرض کردم برای اینکه انسان اشارات قرآن را در این زمینه ها درک کند باید به موضوع این مطالب یعنی انسان آشنا باشد، باید به بافت های اجتماعی انسان، همان بافت ها که خود قرآن اسم برده آشنا باشد تا بتواند آیات انسان ساز و جامعه ساز قرآن را بهتر درک کند.
بنابراین همانطوری که صاحبنظرانی که در اندیشه فلسفی و عرفانی و اخلاقی و سیر و سلوک درجه بالایی از تکامل را داشتند می توانستند اشارات قرآن را در آن زمینه ها بهتر درک کنند، مطالعه