و بی‌دست‌وپایی به معنی اطاعت از قانون است؟
 علت اساسی این تغییر معیارها این است که مردم ایمان دارند قانون نه به نفع آن‌ها که به نفع دشمنان یعنی رژیم است. لذا تا آن‌جا از قانون اطاعت می‌کنند که زور حاکم باشد و یا از جریمه و مجازات بترسند. ولی در آنجایی که چنین ترسی وجود ندارد و یا ضعیف است زرنگی را در تخلف از قانون می‌دانند و به‌این‌ترتیب روح قانون‌شکن پیدا می‌کنند.
 بدون شک داشتن چنین روحیه‌ای در جامعه استبدادی نه‌تنها بد نیست که اساساً ضروری است چون اگر مردم پیوسته از قوانین رژیم خودکامه‌ای که جز منافع خود به چیز دیگری نمی‌اندیشد و برای مردم کوچک‌ترین ارزشی قائل نیست اطاعت کنند دستگاه حاکمه روزبه‌روز قوی‌تر و در اعمال اختناق و استبداد جسورتر می شود. زیرا آنچه زورگویی رژیم های استبدادی را محدود می‌کند، تنها و تنها ترس از مردم و عصیان آن‌ها است و اگر مردم دربرابر تجاوزگری‌های رژیم سکوت کنند و فرامین و قوانینش را پیوسته گردن نهند، تجاوز کاری او را تشدید کرده‌اند. بنابراین برای نابودی استبداد و یا لااقل برای محدود کردن آن و جلوگیری از تشدیدش می‌باید قانون‌شکن بود. والا با رعایت قوانین نه می توان حاکمان خودکامه را ساقط کرد و نه می‌‌توان جلوی

نظر خود را ارسال کنید